فکر نگارش این کتاب از خواندن یک نظر (کامنت) درباره مقالهای در روزنامه گاردین متولد شد. میدانم، میدانم، حتماً میگویید کاری ندارد که، نظرات را نخوان! اما من میخوانم. چون میخواهم دشمنم را بشناسم. نویسندهی آن نظر، از گفتگوی یک روزنامهنگار با پنج نویسنده، از جمله من، دلخور شده بود. آن روزنامهنگار (آسیایی) با پنج یا شش فرد رنگینپوست مصاحبه کرده بود. نویسندهی آن نظر گفته بود که چرا با نویسندههای شناخته شده و برجستهتری درباره موضوع مصاحبه، یعنی فرایند نوشتن، مصاحبه نشده است. با توجه به این که اکثراً آسیایی بودیم، فکر کرده بود که لابد ما همگی دوستان آن روزنامهنگار بودهایم. نگرانی دائمی ما انسانهای رنگینپوست برای توجیه جایگاه خود، برای نشان دادن این که به سختی به این جایگاه رسیدهایم، همچنان تعقیبمان میکند و دست از سرمان برنمیدارد. تا مدتها من و نوزده نویسنده دیگر این کتاب نمیخواستیم فقط دربارهی نژاد بنویسیم، اما با توجه به آن نظر (و بسیاری نظرات مشابه آن) نوشتن درباره این موضوع برایمان ضروری شد. این نگاه واپسنگرانه به پدیدهی مهاجرت و پناهندگان، این نژادپرستی سیستماتیکی که تا به امروز در کشورهای غربی وجود دارد، ما را برآن داشت تا این سند را خلق کنیم: سندی درباره این که امروز رنگینپوستبودن در غرب به چه معناست؟
برای ما رنگینپوستها، نژاد در هر کاری که انجام میدهیم وجود دارد. چون رنگِ تجربهی جهانی1 سفید است. یکی از خوانندههای (بله، بله، میدانم) یکی از داستانکوتاههایم از این که میدید هندیها تجربه جهانی را پشت سر میگذارند به طرز خوشایندی غافلگیر شده بود. به همان اندازه که من غافلگیر شده بودم که از این تجربه جهانی محروم ماندهام، چرا که مدام بر این امر تأکید میشود که تجربه جهانی به رنگ سفید است. این کتاب مجموعهای از بیست تجربهی جهانی است: احساس خشم، نابهجابودن، فرورفتن در لاک دفاعی، کنجکاوی، پوچی. در این کتاب، نگاهی داریم به مرگ، طبقهی اجتماعی، ریزپرخاشگری2 ، فرهنگ عامه، دسترسی، تحرک آزاد، سهم در جامعه، نزاعهای زبانی، رجولیت و غیره.
خوشبختانه، مجلات و فضاهای نوظهوری وجود دارند که به رنگین پوستها فضا برای نوشتن درباره تجربیات جهانیشان-و نه فقط درباره نژاد- را میدهند. برای کسب اطلاعات در این خصوص می توانید به سایتهایی مانند Media Diversified، gal-dem، Skin Deep، Burnt Roti، Rife Magazine مراجعه کنید.
انتخاب این نویسندهها برای نوشتن این کتاب تنها یک دلیل ساده داشت: من آنها را میشناسم، برایشان ارزش قائلم و میخواهم بیشتر از آنها بخوانم. خوشحالم بگویم که پارتیبازی و باندبازی نقش مهمی را در انتخابهایم داشته است. و خوشحالم که توانستم یک شبکه تازه از نویسندههای قدیمی را تأسیس کنم که میتواند شبکه نهادینهشدهای که مجبوریم هر روز با آن سروکار داشته باشیم را دور بزند. به دلیل وجود جمع مخفیانهای از رنگینپوستها و علاقهمان به مبارزه با کلیشههایی که میخواهیم ردشان کنیم، ما همگی یکدیگر را میشناسیم. اما دلیل واقعیاش این است که وقتی ما تنها افراد حاضر در اتاق هستیم به سمت یکدیگر کشیده میشویم و به هم میچسبیم، چون ما تعادل نژاد و تجربه جهانی مختص رنگین پوستها را خوب میشناسیم.
قبل از این که از خواندن این مقالات زیبا، قدرتمند و بیپروا لذت ببرید، بگذارید مطلبی را با شما درمیان بگذارم. موسی اوکونگا، شاعر، روزنامهنگار و نویسندهای که مقاله «کشور ناسپاس» از او پایانبخش این کتاب است، یک بار به من گفت که سنگینترین باری که بر دوش رنگینپوستان این کشور سنگینی میکند این است: مادامی که نتوانیم از طریق فرهنگ پاپ، بُردن مسابقات، پختن کیکهای خوب، یا تبدیل شدن به پزشکهای وظیفهشناس به مهاجران خوب تبدیل شویم، جامعه ما را مهاجران بد -شغلدزدها، مفتخورها، پناهندهها- تلقی میکند.
و ما از این بار سنگین خستهایم.
مهاجر خوب
این کتاب شامل روایتهایی از زندگی مهاجران در انگلستان هست. گردآورنده کتاب آقای نیکش شوکلا است و کتاب شامل بیش از بیست روایت از زندگی مهاجران در انگلستان و نگاه بریتانیایی ها به مهاجران است .هر کدام از نویسندگان روایتهای این مجموعه در حرفه های هنری و فعالیت اجتماعی خود جایگاه شناخته شدهای در انگلستان دارند اما اذعان دارند که نگاه به آنها کماکان با نگاه به یک بریتانیایی اصیل متفاوت است
نقد و بررسی
هیچ دیدگاهی هنوز نیست.